عزیزی از ایران با من تماس گرفته بود تا برای خرید یک مکبوکپرو با من مشورت کند. پرسیدم که قصد دارد با آن چکار کند، گفت که میخواهد به مک مهاجرت کند و ویندوزش را بگذارد کنار و با آن کار سه بعدی بکند در ضمن بودجهاش هم به اندازهٔ یک مکبوکپروی ۱۳ مدل ارزانتر بیشتر نیست.
من بعد از سبک و سنگین کردن شرایطش و با توجه به تاکید او بر انجام کار سه بعدی و اینکه بودجهاش به مکبوکپروی ۱۵ اینچی دارای کارت ویدئوی قویتر نمیرسید، به او پیشنهاد کردم که مدل بالای مک مینی جدید را بخرد. چون او به هر حال مجبور خواهد بود از یک مانیتور بزرگ برای کار سه بعدی استفاده کند و مینی مدل بالای جدید کارت ویدئوی بهتری دارد. اما او تاکید کرد که نه بایستی حتما لپتاب باشد. در جواب اینکه چرا حتما بایستی لپتاب باشد با صداقت جواب داد: چون میخوام چشم دوستام از حسودی بترکه!
به هر حال این هم برای خودش دلیلیست! هر چند که هیچوقت به ذهن من هم نرسیده بود که این هم چیزیست که در معادلهٔ خرید مک میتواند نقش داشته باشد.
حالا سوال من از شما این است:
شما برای چه مک خریدهاید؟ و آیا با توجه به این همه مشکلاتی که به علت نداشتن نمایندگی آن در ایران وجود دارد و قیمت بالاتر آن، هنوز از خریدتان راضی هستید یا نه؟
راستش من چندتا دلیل موازی برای اینکار داشتم. البته در با کلاس بودن مک، که نشات گرفته از متفاوت بودنشه شکی نیست. ولی دردسرهای نداشتن پشتیبانی درست و حسابی بیشتر از اجانس بکلی تقلبی PC نیست. من تقریبا بعد از یک دهه استفاده از PC به مک مهاجرت کردم. و دستگاهی هم که خریدم برای مقاصد کاری هم استفاده می شد و فقط بعنوان وسیله ای برای گذران روزمرگی نبود. بعد از کمتر از یک سال MacBook Proام سوخت و الان فقط Mac Pro دارم. و تحت هیچ شرایطی حاضر به برگشت به دنیای بی اصالت PC نیستم. چرا؟ سادگی و دوری از پیچیدگی های بی دلیل در کاربری. مک به گونه ای طراحی شده که کاربر بدون نیاز به تخصصی در کامیوتر تمام نیازهاش رو خودش بتونه برآورده کنه. من هیچ وفت نتونستم یه شبکه ی درست و حسابی برای PCهای توی خونه راه بتدازم. در مک چند تا کلیک اینکار رو کرد. مقرون به صرفه گی. هزینه ی نگه داری یک PC در سال بطور متوسط برای یک کاربر معمولی که در نگه داری کامپیوتر سررشته ندارد بعضی وقت ها نزدیک به یک چهارم قیمت کل دستگاه می شود. قسمت عمده ی این هزینه ها در مک توسط خود کاربر می تواند مرتفع شود. مهم تر از همه امنیت بالای Mac که امیدوارم با تولید بالای محصولات اپل از دست نرود. یادمه سال 1385 زمانی که برادرم یک پروژه ی مستند داشت هر سه PCیمان ویروس گرفت و کل پروژه اش از دست رفت. بازآوری اطلاعات در اون سال براش حراقل 600/000 تومن آب می خورد...
یک دلیله جالبه دیگه هم هست. تا حالا دقت کردید چقدر بازار Theme و Wallpaper برای ویندوز داغه! ولی روی مک کمتر کربری رو دیدم که ظاهر دستگاهش آزارش بده یا کار با مک براش خسته کننده بشه.
Mac Pro (mid 2009), 12 GB RAM, OS X 10.8.5, Avid Media Composer 8.3.1
iPhone 5s 32GB, iOS 9.1
iPad 2 64GB 3G, iOS 9.1
یادمه اول پانتر را مجازی داشتم .از تمیزیش خوشم اومده بود . بعد که میخواستم لپ تاپ بخرم ۲ انتخاب متضاد در ظاهر داشتم لنوو و اپل .یادمه تو سال ۲۰۰۸ مک بوک آلومینیومی طوفانی به پا کرد . در مقابل لنوو هایی که سازگار وارد میکرد واقعا عالی بودن .نوع رم مانیتور کیبرد تاچ پد وزن و این که امکان استفاده از مک او اس اکس را هم داشتم . در کل بیشتر سخت افزاری بود.
یه توصیه به اون دوست از سیستمی استفاده کن که کارت گرافیک quadro داشته باشه .کارت گرافیک های گیم به درد کار های رندر و طراحی نمیخورن.
دو سه سال قبل از اینکه مک بوک بخرم اینجا را می خواندم. می خواندم چون کنجکاو بودم در مورد مک بدانم. آن زمان چند تا از دوستان عکاسم مک داشتند . ما بحث عکاسی می کردیم با هم ولی مک و ... که می رسید من لال می شدم. عقیده دارم این جور چیز ها را تا استفاده نکنیم درک نمی شود .بیشتر رمزی شده بود که مرا تحریک می کرد به این سمت بیایم. این انجمن هم یکی از علل اولیه بود.
یک زمانی رسید که احساس کردم نیاز به کامپیوتر جدید دارم. تصمیم گرفتم یک مک بوک پرو بگیرم. بعد از حدود ۲ سال استفاده به این نتیجه رسیده ام که برای کاربری من تفاوتی عملا ایجاد نکرده است. این را هم اضافه کنم که من تا به حال ویندوز رویش نزده ام و همه کارهایم را هم انجام داده ام. چند سال بعد که احتمالا کامپیوتر جدید خواهم گرفت کاملا بی طرفانه به محصولات بازار نگاه خواهم کرد و الزامی در خرید دوباره ی محصولات این کمپانی نخواهم داشت.
آقای ایلیا من هم تعجب کردم از اینکه شما این مساله ی حسودی را در نظر نداشتید. این را من زیاد دیده ام. یکی از فامیل ها همان اوایل فروش آیفون ۴ یکی برایم هدیه داد .هیج استفاده ای ازش نکرده ام حتی به مک هم وصل نکرده ام و خاک می خورد در گوشه اتاق. دلیلش پیچیده است . ولی ساده شده اش همین تنفرم از همین مساله است. نوکیای۲۱۰۰ من عالی کار می کند.
کاربرد خاصی برای مک ها قایل نیستم . تفاوت آن را هم باعث«با کلاس» بودن آن نمی دانم. نیاز و علاقه مندی های خودم را هم می فهمم. مک گرفتن من فقط به خاطر تجربه کردن اش بود و هست.البته آنقدر فهم وشعور دارم که برتری هایش را درک کنم و در انتها خودم تصمیم خرید بعدی ام را بگیرم.
خریدن محصولات اپل تا آنجا که من در تهران در بیشتر مواقع دیده ام خرید محصول لوکس محسوب می شود. شنیده ام داشتن یک کامپیوتر اپل در گیر آوردن بعضی شغل ها نشان از «حرفه ای» بودن است. آیفون هم که «گران ترین گوشی» است!
گاها در لابی دانشکده به خاطر همین دیدی که همین «گوشی باز» ها دارند، خجالت می کشم و کامپیوترم را از کیفم درنمی اورم و دنبال یک جای خلوت می گردم.
من از خریدن کامپیوتر بوسیلهٔ او بخاطر حسود کردن دیگران اینقدر تعجب نکردم که از هدیهٔ آیفون ۴ و استفاده نکردن آن بوسیلهٔ شما. شکر که ما از این حرفها در این طرف دنیا نداریم و بدون خجالت میتونیم از مکمان و آیفونمان استفاده کنیم.
برای من کامپیوتر وسیله است و پز دادنش معنی ندارد. استفادهاش کیف دارد، همانطور که مثلا استفاده از یک آچار خوب میچسبد. اما اینکه معیار خرید آچار این چیزها شده باشد، برای من جالب بود.
من خودم بعلت اینکه رشتهام گرافیک بود، بایستی برای تحصیلم اینجا یک مک میخریدم و بعدش هم مک را به سیستمهای دیگر ترجیح دادهام. اما شماها را که در ایران با آن گرانی مضاعف و عدم پشتیبانی مکینتاش میخرید، داستانتان از من بایستی شنیدنیتر باشد.
من روزانه این سوال رو از آدمای زیادی میشنوم که مک بوک بخرم یا dell؟
اما عجیب ترین و خنده دار ترین چیزی که شنیدم زمانی بود که یک دوست قدیمی بعد از سالها من رو در مجتمع کامپیوتر پایتخت دید و گفت که برای دفترش میخواد یه اپل بخره و آی مک هم خیلی دوست داره، من هم تشویقش کردم و گفتم که حتما اینکارو بکن، بعد از چند دقیقه گفت که البته از آی پد هم خیلی خوشم میاد و بین خرید این دوتا خیلی شک دارم!
هرموقع کسی سوال ناجوری ازم میپرسه این رو براش مثال میزنم
ولی خود من زمانی که با مک بوک پروی یکی از دوستانم کار کردم تحریک شدم که سیستم عامل رو امتحان کنم، روی پی سی خونه که خیلی قدیمی بود بعد از چندین روز نسخه هکینتاشی که بهش بخوره رو پیدا کردم و نصبش کردم. . برام عجیب بود که عملیاتی که برای باز کردن فرضا یک فایل مشابه روی ویندوز ۱ دقیقه طول میکشید توی مک کمتر بود(با همون سخت افزار)، یادمه که فتوشاپ هم روش نصب کردم و کلی نرم افزار دیگه هم براش دانلود کردم و همه رو روی یک سی دی جمع کردم تا موقعی که مک خودم رو بخرم. . این شد که پول هامو جمع کردم و به فکر سويیچ افتادم.
من مک خريدم چون می خواستم از دنیای ناپایدار ویندوز راحت بشم و برای استفاده کاری می خواستم. اما چون برنامه نويسی روی دات نت اصل کارم بود به نرم افزار های مجازی مثل Parallel خيلی اميدوار بودم. حدود 1 سال هم با همينن روش کار کردم. اما بازدهی همچينن روشی خيلی پايين بود با توجه به اينکه دستگاه من MacBookPro با CPU 2.26 و 4GB رم بود. یعنی در واقع خودش 2GB رم دداشت ولی وقتی Parallel و Visual Studo و SQL Server باز می شد ( اينها نرم افزارهایی بودند که هميشه لازمشون داشتم) 1.7GB از رم پر مي شد. یعنی من هيچ کار ديگه ای نمی تونستم انجام بدم. اين بو که 2GB ديگه هم بهش اضافه کردم. هرگز در بدترين و سنگين ترين شرايط مشکل سخت افزاری نداشت. هيچ وقت CPU خم به ابرو نمی آورد.(که اين به برکت مديريت منابع در MacOS بود) اما از جايي که به ويندوز مربوط می شد ، از اونجايي که در ويندوز عملا چيزی با مفهوم مديريت منابع وجود نداره ، دستگاهم به شدت داغ می شد. درضمن اينم بگم که من به اين دليل گزينه BootCamp رو در نير مکی گرفتمم اين بود که می گفتم من اگه می خواستم قيافه ويندوز ره ببینم، یک دستگاه Sony مط گرفتم. مثلا سری Sony - SR اون موقع تازه اومده بود و خيلی هم خوب بود. اما در نهايت مجبور شدم گزينه BootCamp رو انجام بدم که بازم به هيچ وجه راضی نبودم ازش. چون بازم ويندوز از لپ تاپ من یک بخاری می ساخت. نتيجه اين شد که برگشتم کار نرمافزاری روی .Net را بردم با سيستم desktop انجام می دم و از لپ تاپ برای کارهای ديگه و Java که گاهی باهاش کار دارم استفاده می کنم.
توصيه من به هر کس که می خواد MacBook ، iMac یا هر محصولی از Apple بخره اينه که به مهاجرت از PC به Mac فکر کنه و ببينه که آیا امکان اين کار رو داره یا نه. به هيچ وجه به نصب مجازی ويندوز فکر نکنيد. BootCamp هم فقط مثل اينه که شما سيگار نمی کشيد اما ماشينتون جاسيگاری داره. فقط یک قابليته که در اختيارتونه.. اما لزوما استفاده مفيدی نداره.
به طور کلی من از خريدم ناراضی نيستم. اما مطمئنا در خريد بعدی نوع استفاده از دستگاهی که می خرم امتياز بيشتری خواهد داشت.
با درود
تا جایی که به یاد دارم و برایم تعریف کرده اند طی ۴۰ سال گذشته همواره در کارمان سعی به استفاده از بهترین وسایل را داشتیم و تلاش برای گرفتن بهترین راندمان و کیفیت این تا به جایی کاملا رعایت میشد که عکاسی به صورت آنالوگ بود البته این شامل بسیاری از عکاسان میشد نه فقط ما چون شما ابزاری را میخریدی و اگر نوه شما قصد ادامه کار شما را داشت آن ابزار را به ارث میرد یا می توانست به عنوان جنس مرغوب ولی قدیمی وکارکرده به قیمت بسیار بیشتر نسبت به کذشته بفروشد.
اما امان از روزگار دیجیتالش صحبتی از وادی ماشین الات چاپ عکس دورینهای دیجیتال و نرم افزارهای ادیت عکس و مدیریت رنگ نمی کنم
اما بحث شیرن مک
در ابتدا با ویندوز شروع کردیم که رکورد ثبات سیستم عامل در محل کار ما ۱٫۵ سال بود ولی امان از روزی که پای یک ویروس به سیستم ما باز میشد به جز کامپیوتر ها حتی احتمال نصب مجدد نرم افزار وسیستم عامل ماشین چاپ هم یود (با وجود نصب آنتی ویروس و بروزآوری آن)
ولی آنچه باعث شد اولین با از سیستم عامل مک استفاده کنیم :
۱- وحشت از ویروس به دلیل مراجعه مشتری جهت چاپ عکس و آلوده بودن مدیا
۲- کم شدن سرعت در لایت روم و فتوشاپ و پیشنهاد استفاده از مکینتاش جهت بالا رفتن راندمان
۳- بزرگ شدن فایل ها به دلیل بالا رفتن مگاپیکسل دوربینها و بزرگ شدن سایز عکسهای چاپی
۴- استفاده زیاد از فیلتر های فتوشاپ جهت تصویر سازی آلبومهای دیجیتال
۵- باز نمودن تعداد به نسبت زیادی عکس به صورت هم زمان روی فتوشاپ
۶- بازشدن تعدادی نرم افزار به صورت هم زمان برای کار تصویر سازی یا آلبوم دیجیتال به دلیل کمبود کامپیوتر
میتوانم بگویم در تمام موارد بالا استفاده از سیستم عامل مکینتاش به ما کمک کرد تا امن تر و با راندمان بیشتر کارمان را انجام دهیم
ولی نباید فراموش کرد که با یک موجود صفر ویکی سروکار داریم و گاهی هم پیش می اید که به دلیلی که ازان سر درنمی آوریم کند میشود ویا نیاز به Force Quit میشود.
میبخشید طولانی شد.
من برایم بیشتر کنجکاوی بود در ابتدای امر. همزمان چون کار تصویر میکنم شنیده بودم که برای تدوین سیستم قدرتمندیست. پس از آن که یک مکبوک ایر خریدم و پروژهی عکاسیای را که با عکسهای بسیار سنگینی سر و کار داشت با آن آزمودم و با ویندوز مقایسه کردم، یک جمله ساختم که مرتباً تکرار میکنم: «اگر از کامپیوتر حرف میزنیم منظورمان مکینتاش است». و البته وقتی داریم از کامپیوتر حرف میزنیم از محصولی صحبت میکنیم که بسیار جوان است و خیلی ایرادها دارد.
از مک داشتن مطلقاً پشیمان نیستم اما اخیراً به دلیل کار کردن با فاینال کات ۷ (که تا حالا نیازش پیش نیامده بود) قدری سرخورده شدم. این نرم افزار در بسیاری موارد بسیار خوب است اما در کاربریاش بد قلق به نظرم آمد (در قیاس با پریمیر) البته نهایتش این است که میروم روی مک پریمیر میریزم.
مکینتاش در زبان فارسی نرم افزاری ندارد که حرف تمام کننده را در تایپ متون بزند. همهشان یک گیر و گرفتی دارند. اما Ms word در ویندوز انصافاً بینظیر است که البته همان هم با فارسی مشکل بنیادین دارد.
برای من استفاده از کامپیوتر در دو فضا تعریف میشود.
اولین مورد کاربرد شخصی است. بخشی از آن مربوط به علایقم است که شامل عکاسی و کار با نرم افزارهای لایت روم و aperture میشود. بخش دیگر ساختن presentation و مرور منابع اطلاعاتی مرتبط با رشته ام است. در این فضا تمام کارهایم را با مک انجام میدهم و برای آن یک دلیل دارم... علاوه بر انجام شدن کارهایم از لحظه لحظه کار کردن با مک لذت میبرم و این را بدون اغراق میگویم.
مثالی که برای آن دارم پیمودن یک جاده است... شما میتوانید برای رسیدن به نقطه A از مسیرهای مختلف استفاده کنید. برای بعضی فقط رسیدن به نقطه A مهم است، برای بعضی زمان کوتاه تر رسیدن و برای عده ای هزینه کمتر این طی مسیر. اما برای من لذت بردن از مسیر هم مهم است حتی به بهای مسیر طولانیتر یا هزینه بیشتر. اپل برای من یعنی مسیری زیبا، بدور از ییچیدگیهای بیهوده و خلوت.
اما دومین فضا محیط حرفه ای کارم است که یک کلینیک تصویربرداری پزشکیست. اینجاست که مجبور به استفاده از ویندوز میشوم. کمپانی تولید کننده نرم افزارش را بر پایه جاوا نوشته و نسخه مخصوص سیستمهای مکینتاش را هم دارد اما نماینده خدمات پس از فروش آن در ایران قادر به پشتیبانی از سیستمهای مک نیست. اینجا دیگر بحث خدمات است و در صورت ایجاد اشکال در سیستمهای کلینیک و عدم رفع آن، افراد زیادی متضرر میشوند. در نتیجه با وجود میل شدید به استفاده از ایستگاههای کاری مک، قادر به انجام آن نیستم.
در مورد اول که طرفم خودم هستم، نبودن پشتیبانی درست و حسابی را به لذتی که کار کردن با مک به من میدهد، فروخته و لقایش را برمیگزینم. اما در مورد دوم پشتیبانی حیاتی و غیر قابل چشم پوشی است.
و یک نکته دیگر...در کودکی وقتی یکی از دوستان در دبستان و در کلاس نقاشی جعبه مداد رنگی 36 رنگ داشت حسادت ما را برمی انگیخت. کمی بعدتر وقتی عزیزی یک کنسول بازی دستی یا کنسول سگا را در اوایل ورود آن به بازار داشت کمی فشار داخل چشمهایمان را می افزود. و بعد از آن وقتی عزیزتری در اوایل جوانی و قبل از صدور گواهینامه ماشین داشت چشمهایمان را میترکاند. و حالا هم اگر در برج، عزیزی را ببینم که کارت آسانسور پنت هاوس برج را میزند چشمهایم از...
قصد جسارت ندارم مصداق تمامی مثالها خودم بودم و هستم. اما غرضم این بود که بگویم این مراحل ترکاندن عضو بینایی اطرافیان، جزیی از پروسه سن یک انسان است. فرضا یک گوشی که سر تا ته قیمتش یک میلیون تومان میشود یا لپ تاپی که بالاترین مدلش را به 3 تومان میتوان خرید، کجای این زنجیره قرار میگیرد؟
آخرین ویرایش توسط reza.m85 در 06 آگوست 2011, 20:48، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
به نظرم masoudhzb خیلی خوب سوالی که برای ایلیای عزیزی پیش اومد رو جواب داد ، بله واقعن خیلی از این تصمیم ها بر اساس « نگاه دیگران رو بیشتر جلب کردن » اتفاق می افته و این یک رسم شده بین ایرانی ها ، واقعیتش من هم بخاطر همین نگاه بیشتر رفتم سمت مک و دوم بخاطر تجربه ی حتمی مک برای خودم ولی الان دیگه با راحتی خیال این شر از رو دوشم برداشته شده و واقع بینانه میتونم تصمیم بگیرم.
حدود ۶ ماه پیش لپ تاپ Dell من رو دزد برد، اونم جلوی در خونمون! منم برای اینکه حال آقا دزده رو بگیرم رفتم یک مک بوک ۱۷ اینچ خریدم!
ولی اصل قضیه این بود که من بعد از خریدن آیفون و بعد از اون آیپد کلا شیفتهی سیستم های اپل شدم. تصمیم گرفتم برای اونها برنامه بنویسم و از اونجایی که فقط میشه با داشتن مک اینکار رو کرد، دزدیده شدن لپ تاپم رو به فال نیک گرفتم و از ویندوز به مک مهاجرت کردم و فعلا در XCode مشغول برنامه نوشتن هستم. الان کلیه کارهای روزمره ام رو به راحتی با مک انجام میدم. بجز مشکل عدم پشتیبانی درست و حسابی برنامههای Office یا iWork از زبان فارسی، یک مشکل اساسی دارم که عدم وجود برنامه های محاسباتی عمرانی مثل SAP2000, ETABS, SAFE بر روی مک است. از اونجا که رشته من عمران است و مرتب با این برنامه ها سرکار دارم، این مشکل من رو مجبور به نصب ویندوز و استفاده از Bootcamp کرده. ولی کلا از خریدم راضی هستم. البته اینکه میگفتن سیستم MacOS خیلی خیلی پایدار است و هیچ وقت قفل نمیکنه و سرعتش خیلی بالاتره، اونقدرها هم از این خبرها نیست. من بارها شده که سیستمم قفل کرده و مجبور به ریست کردن با دکمه پاور شدم. بارها شده که چندین ثانیه چشم به اون آیکون چرخ و فلک رنگی رنگی دوختم تا بین دو برنامه سوئیچ کنم، ولی خداییش مقدار آن ۰.۰۰۱ لپ تاپ Dell و ویندوز بوده تا الان!
من برای چه مک خریدم؟
- احساس میکردم سیستمهای مبتنی بر ویندوز مقداری از منابع شان صرف بیماریهای سیستم عامل می شود. قبل از اینکه با مک آشنا شوم با خود می گفتم عجیب است که در این دوره و زمانه یک سیستم بهتر و البته فراگیر، عرضه نمیشود. بعد از آشنا شدن با مک متوجه شدم چنین سیستمی را باید در مک جستجو کنم.
-نیازهای من علاوه بر کاربردهای معمول، یکی کاربردهای شغلیام در یکی از حیطههای پزشکی بود و دیگری عکاسی. در پزشکی پس از شیفت به مک مشکل خاصی نداشتم. بجز برخی ناسازگاریهای زبان فارسی در سندهای متنی و ... که با یک سری راهکارها بر آن فائق می آمدم. دیگر اسلایدهایم را در کینت میسازم و متن را با اپن افیس.
در زمینه عکاسی نیز مشکلی نداشتم.
اما آیا راضی هستم؟
کاملا!
در دو جنبه: یکی بهبود کارآیی در همه کارهایم. چه کارهای معمول و چه کارهای شغلی و عکاسی. بیشتر وقت و تمرکزم بر روی کارم است. کمتر خبردار میشوم که سیستم چه میکند، بر خلاف گذشته که کارکردن سیستم را با تمام وجود حس می کردم: بخاطر افت کارآیی موقتی، صدای فن، هنگکردنها، و...
کارآیی در زمینه عکاسی بسیار خوب است. همه مراحل کار از انتقال عکس تا پردازش RAW تا پروسسهای سنگین فتوشاپ تا تهیه خروجی و ...
جنبه دیگر: لذت بخش بودن کار است. نمی دانم علت واقعیاش چیست. شاید ترکیبی از ظاهر خوب، توجه به جزئیات، کارآیی خوب، عدم وجود مشکلات و ... موارد دیگر باشد که کلا کار با این سیستم را لذت بخش میکند.
به این دلایل مک خریدم و به آن دلایل از مک راضی هستم. با وجود عدم پشتیبانی در ایران، با وجود گران بودن آن.
ممنون.
من برای خرید مک میتوانم هزار تا دلیل عقلانی/کاربردی بیاورم؛ اما تهِتهاش، مک خریدم تا ببینم پشت آن سیب گازده سفیدرنگ درخشان چه خبر است.
از مهاجرت به مک البته ترس داشتم، اما این امکان که میشد/میشود روی مک ویندوز هم ریخت، هراس من را خیلی کمتر کرد. اگر مک همچنان روی PowerPC مانده بود، احتمالا هرگز به مک مهاجرت نمیکردم.
از این مهاجرت و از این خرید ۱۰۰٪ راضیام، و نبودن پشتیبانی رسمی اپل هم هرچند سخت هست، اما سختتر از خرید دستگاههای دیگر در بازار نامطمئن ایران نیست. آخرین PC که جمع کردم، و همه اجزایش را دوستی خریده و سرهم کرده بود که از او مطمئن بودم، چنان ناسازگاریها و اذیتهایی داشت که تصمیم گرفتم بعد از آن فقط سراغ دستگاههای All-in-One ای بروم که همه چیزش را یک جا ساخته: و در دنیای امروز فقط اپل چنین دستگاههایی میسازد. در واقع، حس اطمینانی که مک به من میدهد، حتی با نبود پشتیبانی رسمی در ایران، خیلی بیشتر از آنی است که ویندوز میداد.
چند روز پیش دوستی که در کار طراحی سایت و گرافیک است و خلاصه همه کار و زندگیاش با کامپیوتر است، بعد از دیدن مک من گفت: "دیگه از ویندوز بدم اومد"؛ و میگوید دیگر آرام و قرار ندارد تا اینکه یک مک (و آیفون) بخرد.
...و تقریبا کسی نبوده که مک من را با آن سیب گاززده سفیدرنگ درخشان ببینید و دلش نخواهد -با نهایت اشتیاق- که ببینید آن سوی این سیب چه خبر است