Amir_S نوشته شده:ای جان! دوباره پای «ی» و «هٔ» به بحث باز شد
راستی! کیبورد iOS یای کوچک را به تنهایی ندارد و همراه «ه» است. من فکر میکردم اینها به هم چسبیدهاند و اپل هم از آن کثیف کاری کرده. الان فهمیدم که دو کاراکتر مجزا هستند که با هم تایپ میشوند و یای کوچک به تنهایی قابل تایپ نیست…
آره من مقر (مغر؟) نیومدم که پیشاپیش ایلیا و ارژنگ رو تحریک نکرده باشم؛ ولی اصل ارسال این مطلب برای همون بخشش بود
کیبرد اپل برای iOS رو دوست ندارم کلا. همچنان از فارستپ استفاده میکنم.
اول میخواستم بنویسم (حتی نوشتم و پاک کردم) که منطقش خیلی مسخره است که اینطور رفتار میکند. اما بعد با خودم گفتم وقتی این کاراکتر فقط یک کاربرد دارد، خیلی فکر خوبیکردهاند که یه کلید برای تایپ هردویشان با هم در نظر گرفتهاند.
البته همچنان جای خودش به تنهایی خالی است؛ حداقلش این است که اگر یادت برود تایپش کنی یا بخواهی متن از پیش نوشته را اصلاح کنی به کار میآید.
از اینها که بگذریم، آن بخشش را که فقط «فعلاً» صحیح است و «فعلا» صحیح نیست خیلی قبول ندارم. ما مدتهاست که علامت مصوتها را از زبانمان کنار گذاشتهایم و فقط وقتی نبودنشان موجب بدخوانی بشود از آنها استفاده میکنیم. همین استدلال برای تنوین هم صادق است و «قطعا» منجر به این نخواهد شد که کسی «قطعاً» را «قتئن» بنویسد.
چه مقالهٔ مفیدی بود. نسخه تایپ شده:
فراغتی و کتابی / شط شیرین پرشوکت؛ ذكر قدما
مگر قدیمیها هم غلط املایی داشتند؟
حتی در نسخ خطی که غالبا مربوط به قشر باسوادتر جامعه است، گاهی غلطهای املایی هست؛ مثلا در یکی از نسخ بسیار کهن دیوان حافظ «تزویر» را «تذویر» نوشته
رضا ضياء
چند روز پیش کسی در فیسبوک عکسی از یک سنگ قبر در ورامین گذاشته بود که رویش وکیل «وصی» را «وصيع» نوشته بود. یک نفر گفته بود: کاتب یای «وصی» را به پايين چرخانده و بعد آن سرکش الحاق شده، چون «از سواد ایرانیان قدیم این نوع اشتباه نویسیها بعید است.»
اولین چیزی که مایه تعجبم شد، این بود که چطور بعضیها دنبال توجیه چیزهایی هستند که غلط بودنشان قطعی است. از سویی برای بنده باز هم پیش آمده که میبینم مردم از «کثرت غلطهای املایی در این روزها» تعجب میکنند. در جوابشان عرض میکنم که غلط املایی همیشه بوده، منتهی در قدم عامه مردم آنقدرها اهل نوشتن نبودهاند و طبعاً این «دیکتههای نانوشته» بیغلط بوده. اگر هم چیزی مینوشتهاند، در محل دیدار عموم نبوده. امروزه املای همه در مرئی و منظر است و این اغلاط به چشم میآید. مادر بزرگ بنده روی شیشههای ادویهاش چیزهایی مینوشت که همیشه برای ما مایه تفريح خاطر بود: شنبلیله را «شنبیله» و نعناع را «ننا» مینوشت. اصلا همین کلمه در اصل عربی «نعناع» بوده و چون گفتنش برای پارسی زبانها دشوار بوده، آن را «نعنا» گفته و بعد هم به همین صورت نوشتهاند. حتی در نسخ خطی که غالبا مربوط به قشر باسوادتر جامعه است، گاهی غلطهای املایی هست. مثلاً در یکی از نسخ بسیار کهن دیوان حافظ (مربوط به سال ۸۹۲) «تزویر» را «تذوير» نوشته و از این نمونهها در نسخ بیشمار است. نمیدانم چرا ما ایرانی ها گذشتهها را چنان عالی تصور میکنیم که در آن حتی غلط املایی هم وجود نداشته!
از سوی دیگر بخشی از اشکال کار در روشهای تدریس مدارس است. بنده در دانشگاه بارها درس فارسی عمومی داشتهام. بخشی از این امتحان سراسری دانشگاه آزاد به املا اختصاص دارد. بارها از بچه ها در کلاس خواستهام «راجع به را بنویسند و بسیاری از آنها «راجب» و «معتنابه» را «متنابه» نوشتهاند. نیز به آنها تذکر دادهام که فقط «فعلاً» درست است. چون اگر بنویسید «فعلا» (بدون تنوین)، یکی هم دلش میخواهد بنویسد «فعلن» و دیگری یکباره می نویسد «فلن». لابد کسی هم هست که برای این که دیگران راحت تر بخوانند آن را «فعل» بنویسد و استدلال کند ما مثل عربها «ع» نداریم. «فئلاً، فئلا، فلاً، فلا» صورتهای دیگری هستند که ممکن است کسانی هوس نوشتنش به سرشان بزند. یعنی ما به نسل آینده باید بیاموزیم کلمه «فعلاً» حدود ده صورت نوشتاری دارد و اگر فرزند ما بخواهد متنی مربوط به این روزها بخواند، باید برای هر کلمه چندین صورت را بلد باشد. فاجعه این جاست که بعضی «نخبگان» با این استدلال که «اینها خواندن را راحت می کند» چنین مینویسند، در حالی که دیدید چقدر کار سخت تر میشود. به همین ترتیب است نگارش یایِ بزرگ در آخر کلمات، به جای یایِ کوچک بالای و غیر ملفوظ. قضیه این بود که فرد محترمی که نمیدانیم کیست، با این استدلال که در فارسی همزه نداریم، در کتاب های درسی نوشت: نامه با یای کوچک بالای ه غیر ملفوظ را «نامهی» بنویسیم. بچههای بیچاره هم مثل موشهای آزمایشگاهی یاد گرفتند که «نامهی» بنویسند. از آن بدتر عدهای از ناشران «شیک» هم تصمیم گرفتند به این قاعده بپیوندند و مثلاً روی جلدشان «مشروطهی ایرانی» با فونت بزرگ چاپ شد. آن آقای بخشنامه کننده خبر نداشت که این علامت کوچک روی «ه» اصلاً همزه نیست، همان یای کوچک است که گویا چون در تلفظ دزدیده ادا میشود و خیلی محسوس نیست، به صورت کوچکتر بالای کلمه مینوشتهاند. بعد هم که گویا حضرات فهمیدند و قبول کردند و رسمالخط اصلاح شده غلطشان را دوباره تصحیح کردند، باز عدهای حاضر به اصلاح این نقیصه نشدند و به روش پیشین ادامه دادند.
حالا بد نیست بدانید که هرچه ما به همکاران اصرار کردم این بچههایی که درس فارسی عمومی هیچ ربطی به تخصصشان ندارد، اگر معنی و املای «مكاوحت» را ندانند، هیچ لطمهای به زندگی شان نمیخورد ولی ممکن است برای نوشتن «راجب» مورد تمسخر واقع شوند و گناه این تمسخر به گردن ماست، گوش نکردند و گفتند: از این کلمات پیش پا افتاده، تست املا درنمیآید!
کرگدن شماره ۹۷-۹۸ هفتم مهر ۹۷ صفحه ۸۳
جالب بود که یاد گرفتم «ایده» فارسی نیست!
و مورد جالب دیگر اینکه چند وقت پیش ترامپ در مورد ایران از عبارت nation of terror استفاده کرده بود. گویا رسانههای داخلی همه گفته بودند ترامپ ملت ایران را تروریست خطاب کرده و یک شبکه آن طرف آبی در ترجمهاش گفته بود «وحش آفرین» یا «ایجاد رعب و وحشت» یا چیزی شبیه به این. و همه بسویش هجوم برده بودند که قصد تلطیف سخنان ترامپ را داشته. من با نیت طرفین و دوست یا دشمن بودن آن شبکه کاری ندارم، اما اینکه به ترجمه درستتر (که ظاهرا مورد تایید فرهنگستان هم هست) گیر بدهند، صرفا برای اینکه بهانهای برای گیر دادن داشته باشند، به نوبه خودش جالب است. بماند که خود واژه ترور لزوما به مفهوم خاصی که ما از ترور و تروریسم در ذهن داریم معادل نیست و میتواند صرفا معنای ترس بدهد.
پ.ن: صد البته این پیام من در تایید ترامپ و حرفهایش هم نیست.
من نگرانیام این است که ۱۰۰ سال دیگر مثلا فقط یک سری متخصص باشند که زبان فارسی را بلد باشند. اصلا این زبان دیگر وجود نداشته باشد. یک چندتایی متخصص باشند که ما مثلا یک کتاب ببریم پیششان بگویند بله، این کتابی است مال خواجه حافظ شیرازی که قبلا شب چله از تویش فال میگرفتند. آن متخصص کتاب را بخواند و با زبان آن زمان برای ما تعریف کند. یا مثلا چیز خطرناک دیگر این زیرنویس فیلمهاست که به زبان عامیانه انجام میشود. این دارد پدر زبان فارسی را درمیآورد. آرامآرام دارد اصلا شکل کلمهها عوض میشود. من اصلا گاهی نمیتوانم اینها را دنبال کنم. خیلی از آنها را تا میخواهم متوجه شوم، گذشته است. نوشته بودند «میان»، من باید با خودم فکر میکردم این میان یعنی وسط یا یعنی میآیند. من آدم بدبینی نیستم اما گاهی فکر میکنم این حسابشده است. یعنی یک هدفی پشتش است. این طور هم که نباشد، به هر حال نتیجه همان است، فرقی ندارد.
از گفتوگوی مجله چلچراغ با امیرهوشنگ ابتهاج "سایه"
نقل از یک کانال تلگرامی معتبر؛ اما جزئیات دقیقتر از شماره و تاریخ چاپ مجله نداده بود.
به نظر من زبان به عنوان ابزار تسهیل ارتباط میان انسانها همونطور که لازمه و برای اون جمعیت سهلتره، تغییر میکنه و ما هم نمیتونیم کاری در موردش کنیم. مطمئنا زمانی عدهای برای تغییر و تحولات زبان مثلا پهلوی هم تاسف میخوردن، اما این زبان هم چیزهای به درد بخورش باقی موندن و چیزهای کارامدش منتقل شدن. داوکینز تئوری جالبی در مورد فرهنگ بیان میکنه، میگه همونطور که کوچکترین واحدی که تغییر دادنش تفاوت معنی داری در جسم یک ارگانیسم ایجاد میکنه رو ژن (gene) مینامیم، چیزی وجود داره به نام میم (meme) که به عنوان کوچترین واحد اندیشه که تغییرش تفاوت معنی داری در فرهنگ ایجاد میکنه تعریف میشه. در واقع فرهنگ، زبان و موجوداتی از این دست هم مدام در حال تغییر و تحول و انطباق با دنیای اطرافشون هستن. بالا رفتن سرعت تولید و مصرف محتوا به طور مثال، یک از فاکتورهای مهم تغییر دهنده زبان در عصر حاضره. شاید قبلا کسی وقت میذاشت و یک متن خوشخط و از نظر دستوری صحیح رو مینوشت و ازش لذت میبرد؛ امروز اما کمتر کسی از اون فاکتورها لذت میبره، مطالبه کاربر امروزی از نوشتار متفاوته، و قطعا به تکاملش جهت میده. و البته همونطور که در مورد تکامل ارگانیسمها صادقه، قرار نیست تکامل زبان و نوشتار در هر مرحله اونها رو به کمال نزدیکتر کنه، فقط قراره با محیط اطرافش مطابقت بیشتری ایجاد کنه.
این رو هم بگم که من شخصا با نوشتار جدید موافق نیستم و از دیدن "اصلن" چندشم میشه. دلیلش هم اینه که سازمان یافتگی نوشتار صحیح رو بیشتر میپسندم، و به نظرم باعث میشه سوتفاهمهای نوشتاری کمتری اتفاق بیافته. برای مثال اخیرا نوشتن "دسته من" به جای "دستِ من" رایج شده. در حالی که این کار در شرایط خاصی باعث میشه جمله دو معنی متفاوت بده، اما اگر این سوتفاهم برای کسی که اینکارو میکنه پیش نمیاد یا انقدر نادره که ایجاد مشکل نمیکنه و اینجور نوشتن برای او مزایایی داره، چه اشکالی داره که استفاده بشه؟ منظور اینکه زبان علم دقیقی نیست که فقط یک جواب داشته باشه. اگر کار میکنه پس کار میکنه. اون آقای زبان شناس در ۱۰۰ سال آینده هم اگر به دلیلی غیر از مطالعات تاریخی سراغ مطالعه زبان فارسی رفته، اشتباه کرده، چون قواعد زبان فارسی ترکیبی از بینهایت قواعد ممکن بودن که استفاده از آنها در آن برهه زمانی خاص توجیه داشته، و چیز به خودی خود با ارزشی نیست.
But what is happiness except the simple harmony between a man and the life he leads? — Albert Camus
در باب اینکه قدیمیترها در مواجهه با زبان فارسی خوش ذوقتر بودهاند، یاد این خاطره قدیمی افتادم:
آن زمانها که خیلی کوچکتر بودم، پدربزرگم که تاجری متولد حوالی ۱۳۰۰بود تعریف میکرد که در جوانی باری به خوزستان برده و به نسیه به شخصی فروخته بود و آن شخص تا مدتها از پرداخت پول پدربزرگم طفره میرفته؛ پدربزرگ به هر دری زده و افراد مختلفی را واسطه کرده بود و نتوانسته بود طرفش را مجاب کند. در نهایت نامهای برای بدهکارش نوشته و در آن شعری را که خودش در باب وفای به عهد گفته بود مینویسد و آن شخص با خوانده آن شعر منقلب شده و پول را پرداخت کرده بود.