من از خیلی وقت پیش تصمیم داشتم به خاطر کارهای عکاسی سیستم را ارتقاء بدم . از طرفی لپ تاپی که داشتم Dell 15 اینچ بود که خیلی سنگین بود و عملا مثل یه PC غول پیکر افتاده بود گوشه اتاقم و به ندرت میشد اونو جایی ببرم. به خصوص که خیلی نیاز داشتم همراه دروبینم لب تاپم را هم ببرم.
خلاصه اینه با کمی پرس و جو از افراد و اساتید متفاوت به خاطر کارآیی بهتر اون در برنامه های کار با عکس، به مک رسیدم. از طرف دیگه آدمی هستم که خیلی با دنیای کامپیوتر دوست نیستم از اینکه هر دفعه بخواد ویندوز به هم بریزه و بخوام ویندوز را با کل برنامه هاش از نو نصب کنم منتفر بودم . و این قضیه خیلی برام اذیت کننده شده بود. و این عامل بیشتر از پیش مک را برام جذاب کرده بود.
بالاخره 1 ماه پیش یه MacBook Pro 13 را با یکسری تجهیزات جانبی مثل MagicMouse و Apple Keyboard with Numeric Keypad را خریدم .
اولش کمی از کار کاردن با مک و کنار گذاشتن ویندوز واهمه داشتم اما الان مشکل خاصی ندارم. خوب برنامه های را هم که توی مک اجرا نمیشه متاسفانه از وینوزش استفاده میکنم مثل اکثر دیکشنری های انگلیسی و فرانسه به فارسی که توی مک نصب نمیشند.
این موردش خیلی جالب نیست چون وقتی میخوام از یک دیکشنری استفاده کنم مجبورم برم تو ویندوز و خوب عملا محیط ویندوز را باید تحمل کنم و انگار نه انگار که دارم با مک کار میکنم، یا همین تایپ فارسی که توی مک مشکل داره.
و مورد دیگه که منو تشویق به انتخاب کامپیوتر های اپل کرد اینکه کامپیوتر ها و یا لپ های اپل از نظر سخت افزاری خیلی دقیق تولید میشند و همین مساله در دراز مدت با کتمر شدن استحلاک اون، طول عمر و عملکرد لپ تاپ را بالا میاره.
کلا تیپی نیستم که به خاطر حرف مردم کاری را انجام بدم یا ندم . یه سری بهم میگفتند مک فقط به درد پز دادن میخوره. ولی با توجه به مزیتهایی که داره من فکر میکنم اون افراد در اشتباه هستند.
تو فکر اینم که بعد از کمی تحقیق در مورد imac در آینده بگیرمش. هنوز هیچی از اون نیمدونم مثل کارت گرافیکش یا رم یا cpu . . .
داستان استفادهٔ من از مک با دوتا دلیل شروع شد، یکی معرفی ویندوز ویستا و یکی جایگزینی سیپییوهای IBM مک با اینتل.
اولین لپتاپ من مال وقتیه که اومدم دانشگاه. اون موقع داشتن لپتاپ زیاد معمول نبود. منم به عنوان جایزه قبولی دانشگاه و چون رشتهام کامپیوتر بود یه لپتاپ دست دوی خستهٔ ایسوس کادو گرفتم. اون لپتاپ خودش چیز خیلی بامزهای بود. فک کنم چهار کیلویی وزنش بود، تازه باتریش هم یه چیزی شبیه آجر بود که جدا از دستگاه بود. یه سیپییو پنتیوم ۴ سلرون بیچارهای هم داشت. خلاصه ولی برای اون موقعها کلی هم جالب بود.
من تا سال اول دانشگاه مثل بیشتر افراد همون ویندوز XP و اینترنت اکسپلورر ۶ داشتم. اولین آشنایی من با آپشنهای دیگه یه روزی بود که اینترنت اکسپلوررم باز هم هنگ کرده بود و درست کار نمیکرد. یکی از دوستای سال بالاییم که فنیتر بود بهم گفت چرا از فایرفاکس استفاده نمیکنم و این براوزر رو بهم معرفی کرد. از اونجا کمکم با لینوکس آشنا شدم. سه چهارتایی لینوکس، از فدورای دو و سه و دبیان و زوزه تا اوبونتو که اون موقع تازه اومده بود، روی لپتاپم امتحان کردم. تا اینکه کمکم این لپتاپ پیر کارای برنامهنویسیم رو حل نمیکرد. اون موقعها تازه شروع به کار کرده بودم و یکم پول دستم اومده بود، پس تصمیم گرفتم یه لپتاپ نو بخرم.
مشکل از جایی شروع شد که اون زمان مصادف شد با عرضهٔ ویندوز ویستا و خب همونجور که احتمالا یادتونه خیلی سیستم عامل افتضاحی بود. منم چند مدل لپتاپ رو بررسی کرده بودم و بدم هم نیومده بود، ولی متأسفانه تمام اونایی که بیشتر دوست داشتم روشون ویندوز ویستا ارجینال بود و من واقعا زورم میومد پول بابت ویستا بدم. همین وقتا بود که اولین سریهای مکبوک اپل با سیپییو اینتل اومد و بهتر از همه اینکه قیمتشون هم با مشخصات مشابه مثل لپتاپهای ویندوزی بود که دیده بودم. این شد که اولین مکام رو خریدم. سیستم عامل مک اون موقع تایگر بود و خب خیلی بهتر از ویندوز XP بود و خیلی ازش راضی بودم. با اینکه کیفیت ساخت مکبوک سفید خیلی هم بالا نبود ولی با توجه به سیستم عاملش که مخصوصا در دو نسخهٔ بعدی کلی هم بهتر شده بود، و اینکه هنوز ویندوز ویستا در دنیای ویندوز جولان میداد بعد از دو سه سال که دیگه مکبوک جوابگوی نیازهام نبود باز هم سمت مک رفتم.
این بار مک برای اولین بار سیپییوهای سری(Arrandale) Core i اینتل رو روی سیستمهاش ارائه داده بود و هنوز شرکتهای دیگهٔ زیادی نبودن که از این معماری جدید استفاده کنند. این بار با توجه به اینکه کارهای گرافیکی هم میکردم یه مکبوک پروی ۱۵ اینچی خریدم. انصافا این لپتاپ جدید که از سری Unibody آلمینیومی بود واقعا از لحاظ کیفیت ساخت زمین تا آسمون با مکبوک قبلی و لپتاپهای دیگه موجود در بازار فرق داشت و هنوز هم بعد از این همه سال به خوبی داره کار میکنه. ولی متأسفانه از اون به بعد به نظرم سیستم عامل مک پیشرفت چندانی نکرده و مخصوصا در آپدیتهای جدید پر از باگ شده.
در آخر باید بگم که در این سالها ویندوز پیشرفت خیلی زیادی کرده. من الان از کار کردن با ویندوز ۱۰ روی دسکتاپم بیشتر لذت میبرم تا کار با مک. همینطور سریهای فعلی مکبوک از نظر تکنولوژی هم از همتاهای ویندوزی خودشون خیلی عقب افتادن. با تمام خوبیهایی که سیستم عامل مک داشته و با وجود کیفیت خیلی عالی لپتاپهاش من با احتمال خیلی زیاد دیگه مک نخواهم خرید، مگر اینکه مکبوکهای جدیدی که قراره دسامبر معرفی بشن خیلی ویژه باشن. البته این تصمیم مقداری هم به انتخابهای شخصی من ربط داره. بخشی از کار من روی برنامههای اندرویده و ارتباط مک با گوشیهای اندرویدی بسیار بده. از طرفی الان با وجود گوشیهای هوشمند و تبلت، نحوهٔ کار من با لپتاپ عوض شده و دیگه وسیلهٔ همراه هر روزهٔ من نیست، پس قابل جابجایی بودن هم دیگه به اندازهٔ قبل برای من مهم نیست. و البته هنوز هم مهمتر از همه ناراحتی من از جهت حرکت اپل در توسعهٔ سیستم عامل مک باعث این انتخاب من شده.