دوستانی که با عکاسی و گرافیک سر و کار دارند این گوهر کوچولوی سیستم عامل مک را نباید از قلم بیاندازند.
کالیبره کردن رنگ صفحهٔ نمایش البته به مقدار گستردهای به حوزهٔ کار بستگی دارد. کسانی رنگ مونیتور را با نور محیط کار تنظیم میکنند، کسانی یک استاندارد واحد را برای مونیتورهای متعدد تعبیه میکنند... و کسانی هم مثل من فقط از این utility به منظور مصرف شخصی استفاده میکنند.
ولی هدف هرچه باشد، این ابزار قابل تر از آن است که به نظر میآید. البته برای محیط کار حرفهای شاید ضروری باشد که از دستگاههای حرفهای کالیبره کردن مونیتور استفاده کرد ولی در فقدان چنین امکانی -و چنین نیازی- ابزار کالیبره کردن مک اگر با صرف یکی دو ساعت وقت و با حوصله به کار گرفته شود نتیجهای ارزنده و دیرپا به ارمغان خواهد آورد.
برای کالیبره کردن رنگ و کنتراست مونیتور به system profile و سپس به display بروید و در آنجا تب colour را بزنید و روی دکمه calibrate کلیک کنید.
قبلاً بگویم که کالیبره کردن مونیتور برای کسانی که با دقت رنگ و کنتراست سر و کاری ندارند (اکثر کاربران) اصلاً ضرورتی ندارد. مونیتورهای LCD امروزه از همان ابتدا با کیفیت رنگ بسیار بالایی از کارخانه بیرون میآیندکه البته شاید با مقداری ناهماهنگی پیکسلها در گسترهٔ صفحهٔنمایش همراه باشد.
من از کیفیت رنگ مونیتور تازهام کاملاً راضی بودم (انعکاس شیشه به کنار!) ولی به نظرم کمی گرم میآمد. این است که دیروز به کالیبره کردن آن پرداختم. از آنجا که این بار اولم نبوده و نیست، گفتم بد نیست چیزهایی که در این باره به نظرم میرسد با شما در میان بگذارم. کالیبره کردن مونیتور صبر و حوصله میخواهد و چشم تار (بله درست خواندید!) ،قدمهای ظاهراً سادهای که ابزار مک به نوبت در مقابل میگذارد، اگر با بالاترین دقت و شکیبایی به اجرا گذاشته نشوند نتیجهٔ مثبتی به بار نخواهند آورد.
کل قضیه بسیار ساده است. یک سیب (اپل) در تصویری با زمینهٔ خطوط تنگ افقی قرار دارد و در هر مرحله هدف این است که با استفاده از slider های دو طرف تصویر کاری کرد که عکس سیب بر بستر زمینهاش «حل» شود و دیگر قابل تشخیص نباشد.
توصیهٔ من این است که برای کار با slider ها از ماوس استفاده نکنید. از کلیدهای فلشدار بالا ، پایین، چپ و راست خود صفحهکلید استفاده کنید و با کلید Tab هم Slider مورد نظر را انتخاب کنید. سرعت حرکت ماوس را حتی اگر در سیستم به حداقل خودش هم برسانید، باز آن کنترل لازم را برای بازی با sliderها به شما نمیدهد. بخصوص در مورد slider سمت راست که هم حرکت افقی میکند و هم حرکت عمودی. کنترل حرکت عمودی و افقی این slider با کلیدهای صفحهکلید بطور جداگانه و با دقت عمل بسیار بیشتری ممکن است.
برای اینکه به بهترین وجهی حل شدن foreground در background را بتوانید بسنجید، یا باید مثل من عینکی باشید و عینک خود را بردارید تا تصویر را تار ببینید، و یا اگر از بد روزگار چشمهای ۲۰/۲۰ دارید، باید آنها را تنگ کنید و به آنها فشار بیاورید تا تصویر را بصورتی تار و مبهم ببینید.
نکتهٔ مهم دیگر این است که وقتی یکبار مراحل مختلف تنظیمات را اجرا کردید کار را تمام شده تلقی نکنید و آن را save نکنید. با کلیک کردن دکمهٔ Go Back دوباره به اولین مرحله برگردید و دوباره مراحل تنظیم را تکرار کنید. اگر فشار آوردن به چشمها شما را خسته کرده است، بروید یک چایی درست کنید، سیگاری بکشید (اگر سیگاری هستید!) و وقتی حال و حوصله پیدا کردید دوباره آن مراحل تنظیم را تکرار کنید. سه بار، پنج بار، ده بار، تا آنجایی که واقعاً مطمئن شدهاید که دیگر بیش از این قادر نیستید سیب را در بطن زمینهاش حل و غیر قابل تشخیص کنید. من برای انجام این کار خوشبختانه هم عینکی هستم و هم سیگاری که کار را تسهیل میکند!
اینی که گفتم البته مراحل تنظیم نوع «expert» است که به نظر من نوعی است که برای مونیتورهای امروزی شاید ضروری باشد. نوع «ساده»ی آن واقعاً برای مونیتورهای امروزی ضرورتی ندارد. در آخرین مرحله قبل از save کردن امکان این را دارید که گامای استاندارد مک (۲.۲) را انتخاب کنید و یا گامایی که تنظیمات شما نتیجه داده است. این البته به محیط کار بستگی دارد ولی من گامای تنظیمات خودم را نگه داشتم و اکنون از calibration ساخت خودم برای مونیتور استفاده میکنم. ضمناً حق با من بود، تنظیمات پیشفرض مونیتور کمی گرم بود که این البته شاید با توجه به سلیقهٔ اکثر خریداران تنظیم شده باشد. گامای تنظیمات من هم حدود ۲ از آب درآمد و نه ۲.۲
چیزی که فراموش کردم بگویم این است که تنظیمات برای رنگ سفید خیلی به محیط کار و نور آن بستگی دارد. برخی ترجیح میدهند آن را در محیط نور مثلاً تنگستن چراغ اتاق تنظیم کنند. من تمام تنظیمات خودم را در حالی انجام میدادم که همهٔ چراغها را خاموش کرده بودم (و شب بود).