دوستان سلام،
بنده متن زیر را در واکنش بہ بحثهای اخیر در مورد نظام نوشتاری مورد استفاده ما فارسی زبانہا نوشتہام. امیدوارم کہ اینگونہ بحثها تبدیل بہ کارزار جنگ ایدئولوژیک نشود کہ همانطور کہ دوستان نیز بکرات خاطرنشان کردهاند ایرماگ جای اینگونہ مباحث نیست. هدف بنده اما روشن کردن چرائی استفاده از این رسمالخط و سیر تکامل ان از لحاظ فنی است.
احمد
پس ازحملۂ اعراب بہ ایران (امپراتوری فارس ) وشکست تلخی کہ نتیجۂ آن بود، اعراب برهمۂ جوانب حیات سیاسی و فرهنگی ایرانیان مستولی شدند. زبان پہلوی کہ تا آن زمان زبان دیوان پادشاهان و حکمرانان محلی ایران بود جای خود را بہ زبان عربی داد. بقول زرینکوب اعراب غازی شاید زبان و خط «مجوسی» را مانع نشر و رواج قرآن میدانستند لذا سعی در منع زبان و نوشتار این سرزمین کہن نمودند. استیلای مستقیم اعراب بر ایران که حدود ۲۰۰ سال، از دورهٔ ساسانی تا عصر طاهریان، بطول انجامید (زرین کوب) اثراتی عمیق بر حیات فرهنگی ایرانیان از جملہ زبان و سیستم نوشتاری آنہا بر جای گذاشت. چنانکہ ذکرش رفت بتدریج نظام نوشتاری قدیم فارسی منسوخ گشت و نوشتن زبان فارسی بہ نظام نوشتاری غازیان پیروزمند عرب رایج گشت. از نکات جالب حوادث این ۲۰۰ سال این است کہ علیرغم تحمیل زبان عربی بر دربار و دیوانہای محلی، زبان فارسی در میان مردم همچنان رایج بوده و اعراب موفق به نابودی یا به حاشیه راندن آن نشدند. این موضوع از این نظر دارای اهمیت فراوان است کہ اگر بہ حوادث مشابہ در همین برههٔ زمانی نگاه کنیم میبینیم کہ اعراب با بہ زیر سلطۂ خود درآوردن ممالک دیگر مانند مصر و شمال آفریقا و یا مناطق شام(سوریہ و لبنان کنونی) نہ تنہا موفق بہ نشر دین خود شدند بلکہ بکلی زبان عربی را بہ زبان رایج در این مناطق تبدیل نمودند. تنها یک سرزمین بود کہ از این قاعده مثتثنی بوده کہ علیرغم تبدیل نظام نوشتاریش بہ نظام نوشتاری عربی، زبان خود را حفظ نمود، این سرزمین ایران بود.
اطلاق لفظ اسلامی و یا حتی فارسی بہ نظام نوشتاری عربی (ArabicScripSystem) نہ تنہا امری غریب است بلکہ هیچ عنصری از حقیقت و بار تاریخی نیز در خود ندارد.
قبل از هر چیز ما باید دو نکتہ را روشن نماییم. یکی مسئلۂ زبان است و دیگری نظام نوشتاری است. زبان فارسی جزء خانوادهٔ زبانہای هند و اروپائی است و از این نظر هیچ شباهتی با زبان عربی ندارد. زبان عربی جزء خانوادهٔ زبانہای سامی (Semitic) میباشد. دراین خانواده سہ زبان وجود دارد؛ زبان عبری، زبان عربی و زبان امہاری(Amhari) کہ دراتیوپی وبخشہائی از اریتره رواج دارد.
عکس ۱ نمایانگر جایگاه زبان پارسی در میان دیگر زبانہای هند و اروپائی
ربط زبان عربی بہ دین اسلام، چنان گوئی این زبان با ظہور این دین پا بہ عرصۂ وجود نہاده نیز هیچ پایہ و اساسی ندارد. واقعیت آن است که تاریخ زبان عربی و رسمالخط آن بہ حدود چہارصد سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد بنا بر این وجود آن با ظہور اسلام هیچ ارتباطی ندارد. اما موضوع مہمی کہ پس از ظہور اسلام در رابطہ با زبان عربی باید مد نظر داشت دو اصلاحی است کہ این زبان از سر گذرانده است. حدود بیست سال پس از درگذشت محمد پیغمبر اسلام و در زمان خلافت خلیفۂ سوم، عثمان ابن عفان، وی گروهی را مسئول جمعآوری قرآن نمود. تا آن موقع بعضی از آیات و سورههای قرآن بروی پوست، چوب و یا استخوان، بصورت حک شده، موجود بود. برخی دیگر از سورهها و آیات، توسط افراد حفظ شده بود. از آنجائیکہ این خطر وجود داشت کہ سورههای قرآن پس از مرگ این افراد بہ فراموشی سپرده شود، عثمان کمیتہای را تشکیل داده و وظیفۂ جمعآوری آیات و سورههای قرآن را بہ اعضای آن محول نمود. این کمیتہ از تمام افرادی کہ نوشتہای در دست داشتند یا سوره و یا آیہای را در حافظۂ خود حفظ نموده بودند خواست تا آن را در اختیار کمیتۂ مزبور قرار دهند. بدین ترتیب این سورهها جمع شد و از آنجائیکہ روایتہای متعددی و گاهی متناقضی از یک سوره و یا آیہ وجود داشت افراد این شورا وظیفہ داشتند کہ تعیین کنند کدام روایت گفتار پیامبر است و کدام یک با گفتار وی متناقض میباشد. بدین ترتیب قرآن جمعآوری شد و تمام نسخہهای دیگر آیات و سورهها بدستور عثمان سوزانده شد. این نسخہ از قرآن بہ مصحف عثمانی معروف است و آن همین نسخہای است کہ توسط مسلمان مورد استفاده قرار میگیرد. شش نسخہ از این قرآن بہ دستور عثمان تہیہ شده و بہ مناطق تحت سلطۂ مسلمانان در آن هنگام یعنی کوفہ، بصره، مکہ و شام فرستاده گردید. ۲ نسخہ از این کتاب در مدینہ ماند و یکی از آن را عثمان در اختیار داشت.
موضوعی کہ باید بہ آن اشاره شود این است کہ تا آن هنگام رسمالخط عربی فاقد نقطہ گزاری (بہ عربی تنقیط) و نیز اعرابگزاری (بہ عربی تشکیل ) حروف بود.
عکس ۲، نماینگر بخشی از یک قرآن موسوم بہ نسخۂ تاشکند کہ برخی آنرا یکی از نسخہهائی میدانند کہ عثمان بہ مناطق تحت نفوذ خلافت اسلامی فرستاده بود. بہ عدم وجود نقطہ و اعراب توجہ شود.
عکس ۳، تصویر نامۂ منتسب بہ پیامبر اسلام بہ هراکلیوس یا هرقل امپراتور بیزانس یا روم شرقی. بہ عدم وجود نقطہ و اعراب توجہ شود.
این مسئلہ نہ تنہا برای تازه مسلمانان کہ عربی زبان مادریشان نبود و حتی در اکثر موارد معنی آنچیزی کہ میخواندند را نمیدانستند بلکہ حتی برای خود عرب زبانہا نیز خواندن متون عربی بسی دشوار میکرد. مثلا در جملۂ استاندارد
أَعُوذ بِاَللَّهِ مِنْ الشَّيْطَان الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
براحتی میشد کہ مسلمانان در غیاب نقطہگزاری کلمات را «قاطی» کنند و این جملات راغلط بخوانند مثلا «شیطان الرجیم » را «شیطان الرحیم » و «الرحمن الرحیم » را «رحمان الرجیم » تلفظ کنند کہ پیدا است این برای مؤمنان بہ مثابہ یک فاجعہ میتوانست تلقی گردد.
عکس ۴، نماینگر امکان خواندن اشتباه متن قرآنی در غیاب تنقیط و تشکیل
از اینجا ضرورت یافتن راه حلی برای این مشکل، یعنی قرائت قرآن بہ نحو صحیح، بصورت ضرورتی حیاتی در آمد. اینکہ برای اولین بار چہ هنگام و یا چہ کسانی دست بکار «تنقیط» قرآن شدند روایت واحدی وجود ندارد، بعضی آنرا بہ زمان علی خلیفۂ چہارم و بہ امر وی و توسط «ابو الاسود الدؤلی» نسبت میدهند و بعضی دیگر آنرا بہ چند سالی قبل از دوران خلیفۂ چہارم بہ دوران خلیفۂ سوم عثمان نسبت می دهند.
مهم اما برای ما تقدم و تأخر اینکار نیست چرا کہ ما فقط از دید فنی این مسئلہ را بررسی میکنیم. «تنقیط» ( نقطہگزاری، دربعضی منابع اعجام نیز خوانده شدهاست ) متن قرآن با هدف قرائت صحیح آن انجام شد.
اصلاحات دومی کہ نگارش عربی از سر گزراند، اعراب گزاری (بہ عربی تشکیل ) متن قرآن بود. نیز در این مورد اجماعی در مورد بانیان، آمران و مجریان آن وجود ندارد و روایتہای ضد و نقیض در این مورد فراوان است اما یک نکتہ مسلم است و آنہم این است اعراب گزاری مدتی پس از نقطہگزاری انجام گرفتہ است و نہ همزمان با آن. تشکیل (اعراب گذاری ) بگفته ای گویا در عصر خلیفۂ پنجم اموی یعنی عبدالملک ابن مروان انجام شده است. اعراب گزاری با هدف تلفظ درست کلمات قرآن صورت گرفتہ است. جالب است کہ بدانیم کہ اعراب گذاری متن در ابتدا با آنچہ امروز میشناسیم بسیار تفاوت داشتہ است مثلا با قرار دادن یک نقطہ بالای حرف، فتحہ تلفظ میشد، نقطہ زیر حرف کسره و ضمہ با قرار دادن نقطہ در بین دو حرف مرتبط ایجاد میشد.
عکس ۵، نماینگر شیوهٔ اولیۂ اعراب گزاری متن قرآن، بہ وجود نقطہ در جاهای مختلف کلمات بعوض فتحہ، ضمہ ....توجہ شود.
هردوی این اصلاحات با مخالفت شدید برخی از علماء دین مواجہ گشت، آنان میگفتند کہ هم نقطہگزاری و هم اعراب گزاری بدعت است و دست بردن در کار خداوند، میگفتند قران را همچنانکہ بر نبی اسلام نازل شده باید حفظ و حراست نمود، میگفتند مگر خداوند نمیدانست کہ اگر نقطہ برای حروف قرآن ضرورت دارد آنرا با نقطہ بر پیامبرش نازل کند؟
از این مبحث چنین نتیجہ میگیریم کہ رسمالخط عربی بسیار قبل از ظہور اسلام وجود داشتہ است و وجود آن با ظہور اسلام وابستہ نبوده است.
علیرغم عدم وجود «تنقیط» و «تشکیل» رسمالخط عربی از نظر مورفولوژی چہ قبل و چہ بعد از ظہور اسلام از لحاظ Back bone (ببخشید، ترجمہای برای این اصطلاح پیدا نکردم) شباهت کامل با هم دارند، اما اگر اسلام بہ گردن زبان عربی حقی داشتہ باشد همانا ایجاد «تنقیط» و «تشکیل»است کہ بہ این رسمالخط در دوران اسلامی اضافہ گردیده است و البتہ نیز گسترش آن فرای مرزهای شبہ جزیرهٔ عرب نیز مدیون دین اسلام است.
اما سئوالی کہ میشود در اینجا طرح کرد این است کہ در صورت عدم ظہور اسلام آیا زبان عربی این اصلاحات را از سر نمیگذراند؟ آیا رفرمهایی کہ زبانی از سرمیگذراند یک ضرورت عملی است و دیر یا زود محقق میشود و آنرا میشود جدا از مسائل پیرامونی توضیح داد؟ پاسخ بہ این سئوالہا البتہ ساده نیست.
خلق اصطلاحاتی از قبیل رسمالخط اسلامی (بجای رسمالخط عربی ) نہ تنہا از منطق تہی است بلکہ هیچ سندیت تاریخی نیز ندارد. بکار بردن این اصطلاح مرا بیاد پیشنہاد خلیج اسلامی میاندازد بجای خلیج فارس.
نتیجہ اینکہ
۱- نظام نوشتاری عربی بمراتب قدیمیتر از ظہوراسلام است و اطلاق لفظ «سیستم نوشتاری اسلامی » بہ آن نادرست است
۲- زبانہای عضو خانوادهٔ زبانہای ایرانی بہ دلایل تاریخی از این نظام نوشتاری برای انتقال مفاهیم زبانی خود از آن استفاده میکنند این زبانہا اما از لحاظ زبانی بکلی با زبان عربی تفاوت دارند. برای تسہیل در بیان مطالب تغییرات کوچکی توسط غیر عربہائی کہ از سیستم نوشتاری عربی استفاده میکردند در آن داده شد تا در امر انتقال مفاهیم زبانی خود تسہیل نمایند، مثلا فارسی زبانان بہ زیر «ب» دو نقطہ اضافہ کرده کہ حرف «پ» از آن بسازند زیرا کہ در زبان عربی حرف «پ» وجود ندارد، همین کار را با افزودن سہ نقطہ بروی «ر» برای ایجاد «ژ» و یک سرکش بروی «ک» برای ایجاد حرف «گ» انجام شده است. این روند در مورد زبانہای کردی و اردو و…. نیز صدق میکند. از نکاتی کہ باید در این مورد بہ آن اشاره نمود این است کہ فارسی زبانان علیرغم استفاده از حروف الفبای عربی در هنگام نوشتن هنوز پس از ۱۵۰۰ سال قادر نیستند (یا مایل نیستند) کہ از حروف الفبای عربی در هنگام سخن گفتن بتمامی و درستی و چنانکہ عربہا تلفظ میکنند استفاده نمایند، اصولا بسیاری از حروف الفبای عربی معادل فارسی ندارند. مثلا حروف «ت» و «ط» هر دو «ت» تلفظ میشود(مانند اطاق و اتاق، باطری و باتری، بلیط و بلیت)، حروف «ث» و «س» و «ص» همگی در نزد پارسیان «س» تلفظ میشود. حروف «ذ»، «ز»، «ض»، «ظ» همگی «ز» تلفظ میشود و حرف «ع» نیز «ا» (عرب را ارب تلفظ میکنیم) تلفظ میگردد. نیز زمان ورود حروف خاص زبان فارسی و اینکہ چہ کسی یا کسانی بہ این کار مبادرت ورزیدند معلوم نیست ولی چیزی کہ قطعی بنظر میآید این است کہ اینکار میباید پس از سدهٔ چہارم هجری انجام شده باشد، چرا کہ دانشمند ایرانی ابو ریحان بیرونی (زادهٔ ۳۶۲ هجری، درگذشته ۴۴۰ هجری)، نسبت بہ نوشتن پارسی با رسمالخط عربی بسیار منتقد بوده و یکی از دلایل اینکار نیز عدم وجود حروفی کہ پاسخگوی متطلبات زبان فارسی باشد میدانستہ است. لذا این امر میباید پس از درگذشت وی انجام گرفتہ باشد.
در زمینۂ تکنولوژی کامپیوتر، شرکت اپل و نیز بعدها کنسرسیوم یونیکد تعریف دقیقی از سیستم نوشتاری عربی یا Arabic Script System ارائہ میدهد. این مشخصات امروزه توسط ارگانی بینالمللی بنام یونیکد بصورت همگون تہیہ شده و تمام شرکتہای بزرگ نرمافزاری از آن پیروی میکنند. طبق این تعریف این سیستم نوشتاری بہ مجموعہ تکنیکهائی اطلاق میشود کہ بہ کاربر امکان تحریر و ویرایش تعدادی از زبانہای خاورمیانہ در محیط کامپیوتر را فراهم میسازد. پردازش Arabic Script Sytem موجود در سیستم عامل اپل توسط موتور متن سیستم عامل اپل بنام CoreText انجام میگیرد. CoreText کہ اخیرا جای ATSUI وATS را گرفتہ وظیفۂ دوگانۂ پردازش سیستمہای نوشتاری مختلف (مانند Roman, HAN, CJK, RTL) ونیز رندر کردن امکانات پیشرفتۂ خطوط مختلف را میدهد (خصوصا Zapfino وApple Chancery درسیستم Roman دراینمورد قابل ذکراست). Arabic Script Sytem بنابر مشخصات یونیکد، زبانہای عربی، فارسی، کردی، بلوچی، اردو، پشتو، دری، پنجابی و زبان ایغوری را تحت پوشش خود دارد.
از ویژگیہای سیستم نوشتاری عربی موارد زیر مورد توافق است
۱-RTL، بدین معنا کہ جہت جریان متن از راست بہ چپ است
۲-Bidirectionality، بدین معنی کہ حروف در این سیستم نوشتاری بطور عمده از راست بہ چپ نوشتہ میشوند ولی جہت نوشتاری اعداد از چپ بہ راست است، لذا لفظ دو جہتہ بودن نیز بدان اطلاق میگردد.
۳-Cursive Connectivity، بدین معنا کہ در این سیستم نوشتاری در اکثر موارد حروف بہ هم متصل شده و کلمات را تشکیل میدهند
۴-Contextuality، بدین معنا کہ حروف بستہ بہ موقعیت آنہا در کلمہ بہ اشکال مختلف نمایش داده میشوند. اکثر حروف یا دبیرهها دارای اشکال ابتدائی، میانی، انتہائی و مجزا هستند. اینکہ کدام شکل بکار رود بستۂ بہ جای آنہا در کلمہ دارد و موتور متن آنرا بطور اتوماتیک روی صفحۂ نمایش رسم میکند.