دوستی با همهٔ خوبیهایش، این رنج را هم همراه دارد که روزی گسسته شود. بهنام دوست خوب من بود!
بهنام به همهٔ ما منت دارد. همه از او یاد گرفتهایم و از ثمرهٔ کارهایش استفاده کردهایم. چه از فانتهایی که میساخت، یا نوشتهها، تجربهها و راهنماییهایش. اما هر چه میکرد بدون منت و کوچکترین چشمداشتی بود. هر چه میدانست یادمان میداد و هرگز دریغی از کمک کردن به دیگران نداشت.
هر چند که نمیشود صد در صد حکم کرد اما با جستجوهایی که در چند وقت اخیر انجام دادهایم اینطور بنظر میآید که بهنام، دوست عزیزمان را از دست دادهایم.
آدم با خودش میگه مگه میشه کسی رو که تا حالا ندیدی و بیشتر از یک سال ارتباط ایمیلی هم نداشتی اینقدر روی زندگی و مسیرت اثر گذاشته باشه که وقتی خبردار میشی دیگه بین ما نیست، اشک خود به خود جاری شه و به این زودی هم بند نیاد.
بهنام روی زندگی من به طور خاص خیلی اثر گذاشت. من مثلا روزنامهنگاری خوندم، ولی با احترام به استادهایی که چیزی ازشون یاد گرفتم، درست نوشتن فارسی، خصوصا موقع تایپ و حروفچینی الکترونیک رو از بهنام یاد گرفتم. منی که فینگلیش مینوشتم دیگه نیمفاصله و باقی نکات رو هیچوقت رها نکردم.
حتی زبان فارسی رو بهتر شناختم. دربارهٔ فونت و نحوهٔ پردازش فونت توی سیستمهای عامل ازش یاد گرفتم. فهمیدم چرا مهمه اون چیزی که تایپ میکنیم و میبینیم هم صحیح باشه هم زیبا.
بهنام توی روزای سخت زندگیم هم از طریق ایمیل همراهم بود و کلی از تجاربش استفاده کردم و درد دل کردم و شوخی کردیم و بحث.
اما فقط من از زحمت و شخصیت بهنام متأثر نشدم:
۱. تا به حال با کیبورد Persian Standard روی مک یا سایر دستگاههای اپل با کیبورد تایپ کردین؟ نسخهٔ جدید این کیبورد رو بهنام برای اپل فرستاد و در سیستمهای عاملش قرار گرفت.
۲. تا به حال از فونتهای سری X، نسخهٔ سازگار با مک فونتهای برنا، نسخهٔ سازگار با مک فونتهای مایکروسافت و… استفاده کردین؟ بهنام زمانی که خود اپل هم نمیدونست با سیستم پردازش فونت AAT میخواد چی کار کنه تونست فونتهای فارسی رو با این سیستم سازگار کنه و تو این مسیر فونتها رو اصلاح و تکمیل هم کرد.
۳. خیلی از شبکههای ماهوارهای که امروز زیرنویس و متن روی صفحه دارن از همین حاصل زحمات بهنام استفاده کردن.
فقط اینا نبوده، کافیه همینجا پستهای بهنام رو دنبال کنین تا ببینین چند جا و چقدر گره از کار همه ما باز کرد، اونم نه فقط برای خوندن و نوشتن فارسی.
بهنام حاصل کارشو با کمال میل با مجوزهای باز و آزاد منتشر میکرد که بقیه هم اگر خواستن کارش رو تکمیل کنن یا نسخهٔ خودشون رو تولید کنن.
اما بهنام خصوصیت خاصی داشت که تو دنیای «سلف برندینگ» امروز خیلی کمیابه. به جای اینکه اسم خودشو همه جا بذاره و بخواد برای خودش شهرت و نامی بسازه، همیشه به اسم کوچیکش قناعت میکرد و حتی خود ما دوستانش در اینجا چهرهاش رو ندیدیم.
ولی این هم باعث نشد شنیدن خبر نبودنش برام یه فقدان بزرگ نباشه، دوست قدیمی که انگار سالها باهاش زندگی کرده بودم رو از دست دادم، کسی که جایگزینی براش نیست و خودش فقط مثل خودش بود و خواهد بود.
صفحهٔ نخست ایرماگ را باز میکنم و آن بالا، کادری را میبینم که دلم را مورمور میکند: «بهنام، دوست خوب من! به یاد دوستمان بهنام.» نخوانده هم حدس میزنم خبر از آن اتفاق ناگزیری میدهد که میدانیم روزی برای ما هم رخ خواهد داد، اما شاید هرگز به شنیدن آن عادت نمیکنیم. «مرگ گاهی ریحان میچیند»، اما هر بار که انسانی اینگونه را میچیند، گویی اولین بار است و چنان نابهنگام که فقط میشود سکوت کرد و به این اندیشید که این مرگ چیست که روزی، انسانی را تا دیروز بوده به گونهای ناپدید میکند انگار که دیگر نیست…
اما مگر زندگی آدمی فقط به جسم است؟ که اگر بود امروز صحبت از بهنام معنایی نداشت.
بهنام فقط یک اسم نبود. یک «سبک زندگی» بود. برای من هم که هرگز او را ندیدم اما بارها کلماتش را خواندم و در گفتوگوهای متنی در همین ایرماگ و ایمیل با او همکلام بودم، بهنام نماد یک انسانِ عاشقِ زندگی بود که رنجهایش را گنجی کرد و در گوشهٔ دنجی، از زندگیِ شخصیاش تا توانست لذت برد و این لذتها را با دیگران هم سهیم شد.
بهنام عزیز در همین فونت زر که الان دارم این متن را تایپ میکنم، زنده است.
امروز خیلی پر انرژی و با شارژ خوب آخر هفته را شروع کردم و اصلا فکر نمیکردم که اینقدر از ته دل اندوهگین بشم.
بهنام عزیز یادم نمی رود که تو آی دی ایرماگ من را بهم پیشنهاد دادی و این شد همه آی دی ها و حتی نیک نیم من.
روحت شاد برادر عزيزم و امید به دیدارت.
Mac Studio
iPhone 12 Pro Max
Apple Watch
iPad Air
Apple TV
AirTag
Think Different
این اولین بار نیست (و عمیقاً متأسفم که باید اعتراف کنم آخرین بار هم نخواهد بود) که تا مغز استخوان افسوس میخورم از این که از کسی تا وقتی زنده بوده، آن طور که شایستهاش بوده قدردانی نکردهام.
اخیراً برای آخرین کتابم که بنا به ویژگیهایش لازم است در آن قلمی درست و به قاعده به کار رود، دارم تلاش میکنم فونتهای بهنام را به ناشرم تحمیل کنم تا از شر مزخرفی به اسم فونتهای برنا رها شوم. همیشه بهنام پس ذهنم بود و به عنوان کسی که آنجا نشسته و دارد کنار پنجره سیگار دود میکند، میدیدمش گرچه من هم مثل خیلیهای دیگر هیچوقت ندیده بودمش. اگر این تحمیل من به فرجام میرسید، تشکر کردن از او برایم یک وظیفه بود ولی گویی بازی زندگی مرا مجبور کرده است که همان نقش همیشگی را بازی کنم و از «آن دوست درگذشته»، «آن زندهیاد»، «آن مرحوم» یاد کنم و دلم را خوش کنم که آدمها با کارهایی که میکنند نمیمیرند. اما واقعیت تلخ این است که بهنام دیگر نیست، برای او یادداشت نوشتن من در اینجا و ذکر خیر کردن از او پشیزی نمیارزد، اما اگر در زمان حیاتش از این تعلل و فراموشی دست میکشیدم و به او میگفتم که چهقدر بابت تولیدات بیمنتش ممنونم، از «یک دوست زنده» قدردانی کرده بودم.
امروز که در پیش تواَم مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت؟
وایییی مطمئنی ابلباجان. چطوری؟ چی شده؟ استاد من بود اون موقع که هیچ کس طراحی فونت بلد نبود و هیچ برنامهای کامل ساخت فونت فارسی رو پشتیبانی نمیکرد
به من با حوصله کار با جدول اپنتایپ رو یاد داد.
بهش گفتم اگر پول زیادی به من میدادی آنقدر خوشحال نمیشدم که این راهنما را ساختی و برام فرستادی.
دوستان عزیز،
از دیروز بعد از ظهر که ایلیا عزیز تماس گرفت که این خبر را به من بدهد تا حالا نتوانستم فکر بهنام را یک لحظه از خود دور کنم.
اولین بار با بهنام توسط پیامی که در سایتی که آنرا اکنون بیاد ندارم برایم فرستاد آشنا شدم. زمانی که شرکت اپل تازه سیستم عامل OSXرا معرفی کرده بود یعنی حدود ۲۲ سال پیش. آن زمان هنوز از امکان نوشتن فارسی یا عربی در سیستم خبری نبود؛ نه از فونت فارسی خبری بود نه از کیبورد فارسی. به یاد دارم که از طریق اینترنت با شخصی آمریکائی آشنا شده بودم، که متاسفانه اکنون نام او را بخاطر ندارم، وی برایم نوشته بود که اگر به او کمک کنم شاید او بتواند یکی از صفحات کلید انگلیسی را تعدیل کند که بشود فارسی را در محیط سیستم عامل جدید تایپ کرد. هم او بود که کشف کرده بود که فونتهای پست اسکریپت سیستم عامل ۹ را میشود تحت سیستم ۱۰ استفاده کرد. اولین صفحه کلید فارسی اینگونه تولید شد بماند که هیچ برنامهای که در آن بشود فارسی نوشت وجود نداشت.
برادران Redler اسرائیلی برنامهای بسیار سادهای درست کرده بودند که اگر درست خاطرم باشد Hebrew write نام داشت. در این برنامه ساده میشد بدون نیاز به صفحه کلید، به زبان عبری متن نوشت. جالب است که امشب هر چه که سعی کردم اطلاعی درباره این برنامه پیدا کنم نتوانستم اطلاعاتی در اینمورد پیدا کنم. براداران Redler بعدها برنامه بسیار خوب ملل را درست کردند.
درست در همان ماهها بود که با علی رستگار عزیز که در آن موقع شاید ۱۴ یا ۱۵ سال بیشتر سن نداشت نیز آشنا شدم. تا آنموقع من بودم و بهنام بود و علی که سعی میکردیم راهی برای نوشتن فارسی در سیستم عامل اکس پیدا کنیم. مدتی بعد علی صمدی به جمع ما پیوست که ما هسته اولیه انجمن کاربران مکینتاش بودیم. البته در درون ایران، در دوران پیشااینترنت و دوران سیستم عامل پیشا اکس انجمنی از کابران مکینتاش وجود داشت که بنیانگذارش آقای علی عظیمی بود.
اپل نیز در برههای از زمان در ایران یک نمایندگی داشت و بعضی از برنامههایش مانند مکرایت از فارسی پشتیبانی میکرد چنانکه حتی سیستم عامل ۶ و حتی ۷ به فارسی عرضه میشد. پس از حمله جمهوری اسلامی به سفارت آمریکا، اپل نیز با ما ایرانیها قهر کرد و دیگر حتی پشتیبانی از زبان فارسی از اولویتهای شرکت اپل نبود گوئی که فارسزبان بودن معادل جمهوری نکبت و جهل اسلامی باشد.
زمانی که OSX اولین خط خود بنام جیزه پرو، که از زبان عربی و فارسی پشتیبانی میکرد را منتشر کرد در همان زمان بود که بهنام فونتهای برنا را پیدا کرده بود و شروع به آزمایش کردن کرده بود که نویسههای فونتهای برنا را در محل نویسههای خط جیزه قرار دهد و بدین ترتیب خطوط اکس توسط دوستمان بهنام تولید و از طریق ایرماگ در اختیار همه قرار میگرفت. کار من هم در آنموقع تست کردن فونتهای جدید بود قبل ار منتشر کردنشان. میشد که روزانه چندین بار ایمیل بین ما رد وبدل میشد و من نظرات خودم را در مورد فونتها برای بهنام مینوشتم و او هم پس از تعدیل مجددا فایل فونت را میفرستاد و اینکار به همین ترتیب انجام میگرفت. به جرات میتوانم بگویم که در آن زمان به همت بهنام، ما فارسی زبانان کاربر سیستم عامل اکس تعداد زیادی فونتهای بسیار خوبی که به تکنولوژی AAT اپل هم مجهز بودند را در اختیار داشتیم.
همچنین لازم است یادی کنم از نقش بهنام در شکل گرفتن پشتیبانی زبان فارسی در برنامه ملل. در آن دوران هم من و هم بهنام جزو تست کنندگان برنامه ملل بودیم و مرتب فایلهای بتا برنامه ملل را که Ori Redler برایمان میفرستاد و ما آنرا برای تطبیق آن با مستلزمات زبان فارسی تست میکردیم و پیشنهادتی برای برادران ردلر ارسال میکردیم.
متاسفانه Ori Redler، که جوانی رشید و خوشقامتی نیز بود در عنفوان جوانی چند سال پیش در اثر ابتلا به سرطان درگذشت.
در تمام این سالها، بجز یکبار در هنگام تست کردن برنامه ارسال تکست فوری روی مک، تمام تماسهای من با بهنام خلاصه میشد در ارتباط با او از طریق ایمیل. من اصلا نمیدانستم که او در کجای کانادا زندگی میکند و یا کارش چیست و مطلقا هیچ چیزی از این قبیل.
به هر حال دیروز پس از اینکه خبر درگذشت دوستمان بهنام را دریافت کردن احساس کردم که ما انسانها در حین نزدیکی، فرسنگها نیز از هم دور هستیم تا جائیکه نمیدانیم که او آیا بازماندگانی نیز دارد تا به آنها برای عرض تسلیتی ساده تماس بگیریم.
آنچه که از بهنام برای ما دوستان راه دورش باقی مانده البته نام خوبی از انسانی تلاشگر است که برای کمک به افرادی که او حتی نه از دور و یا نزدیک آشنائی داشته باشد از هیچ تلاشی فروگذاری نمیکرد.
یاد و خاطره دوستمان بهنام زنده باشد!
ای مرغ سحر! چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحهٔ روحبخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبهٔ نیلگون عماری
خورشید به کمال شد پدیدار
واهریمن زشتخو حصاری
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
Ahmad نوشته شده:…به هر حال دیروز پس از اینکه خبر درگذشت دوستمان بهنام را دریافت کردن احساس کردم که ما انسانها در حین نزدیکی، فرسنگها نیز از هم دور هستیم تا جائیکه نمیدانیم که او آیا بازماندگانی نیز دارد تا به آنها برای عرض تسلیتی ساده تماس بگیریم…
احمد جان خوشبختانه موفق شدهایم که با برادر بهنام تماس برقرار کنیم. من حتما آدرس این نوشتههای یادبود دوستان را برای ایشان خواهم فرستاد.
باورش خیلی سخت است، بهنامی که نمیشناختمش ولی میشناختمش و هر روز از حاصل زحماتش استفاده میکردم به همین سادگی رفت…
جایش حتما بین ما خالی خواهد ماند…
کاش عبرت میگرفتیم…
یکی از دوستداران بهنام از ما خواسته که این نوشتهٔ یادبود را از طرف او پست کنیم:
آشنایی مجازی من با او متاسفانه مثل همه اینطور آشناییها بریده بریده بود. اما کمک سخاوتمندانه او و نگاه عمیقش به تاریخ تجدد را از یاد نمیبرم.
تا آنجایی که جسته گریخته در طی دوستیمان فهمیدم او دو کار بسیار عظیم انجام داد. اول تبدیل دبیرهها font فارسی برای اپل و یونیکد کردن آنها بود. وی هر وقت من پرسشی داشتم کمکم میکرد. سلیقهاش مرا همیشه میخنداند چون از Windows بیزار بود (اما از کمک به دوست و پیشرفت کاربرد زبان فارسی در کامپیوتر دریغ نداشت) و همه هنرش برای اپل صرف میکرد. فانتهای فارسی و اردو را برای macbook ساخت یا تبدیل کرد. تا آنجایی که سردر میآورم کار عظیمی بوده.
دگر کار او فراهم کردن دو کتاب الکترونیکی ebook مربوط به مشروطه و تاریخ تجدد یعنی زندگی طوفانی تقیزاده و تاریخ مشروطهٔ کسروی بود که از نظر کیفیت بینظیر است.
جزییات درگذشت او را نمیدانم. اواخر پارسال از او باز برای فانتهای فارسی کمک خواستم اما جوابی دریافت نکردم. سپس از دوست مشترکی جویای حالش شدم. اخیرا از آن دوست خبر غمناک رسید که او درگذشته.
دلم برای طبع شوخ او و شعور او بخصوص در درک درد تجدد در ایران بسیار تنگه. آخرین تماسی که سه سال پیش داشتم گفت از بحثهای سیاسی بریده مشغول بازخوانی بوف کور است.