چند وقتی بود سیستم عامل لپتاپ و گوشی، هر دو بازی در میآوردند. مکبوک بعد نصب هایسیرا تبدیل شده بود به اسبی پیر و چموش و بیجون. فهرست اتفاقات ناخوشایند و عجیبش اینقدر طولانیه که فقط چند موردش اینهاست:
چیزی به اسم حالت sleep وجود نداشت. با هر بار رفتن به این فاز، یا بستن در مکبوک، اتومات شات داون میشد و بعضی اوقات با در بسته خود به خود روشن میشد. هر بار مجبور بودم یک بار بوت کامل و باز شدن برنامههای قبلی رو پشت سر بذارم.
خیلی از اپلیکیشنها دچار اشکالات اساسی شده بودند. اکسترافایندر از کار افتاده بود (علی رغم دستور csrutil). مرورگر اپیک با بستن هر کدوم از تبها، به کلی بسته میشد. برنامههای سبک مثلا پلیرها مشغول استفاده سختافزاری سنگین از منابع بودند. سافاری توان باز کردن خیلی از صفحات مثل فیسبوک و بیبیسی و مجله تایم رو نداشت و محتوا یا لود نمیشد یا صفحه در چرخه ریلود میافتاد و مجبور بودم با مرورگر دیگهای بازشون کنم. امکان اتصال به بعضی شبکههای وایرلس وجود نداشت و چه و چه و چه.
آیفون هم بعد از iOS 10 همین وضعیت رو داشت. جابجایی بین صفحات با تنبلی انجام میشد. آیتیونز خود به خود کراش میکرد و از برنامه خارج میشد. دوربین با لگ چند ثانیهای بالا میاومد. مصرف باتری به شدت افزایش پیدا کرده بود و توان یک روز کاری ساده رو نداشت و غیره.
برای منی که خودم رو کاربر نابلد حساب نمیکنم عجیب بود. تمام این سالها رفتار این چنینی از هر دو اینها ندیده بودم. همیشه سعی کرده بودم حداقل بیست درصد فضای ذخیره سازی هر گجت رو خالی نگه دارم و خودداری کنم از سنگین کردن سیستم با نرمافزارها و اکستنشنهای گوناگون و حواسم به امنیت سیستم و نرمافزارها بود. عجیبتر از همه اینکه هایسیرا رو Clean Install کرده بودم (و بعد از نصب با تایم ماشین اطلاعات رو منتقل) و علیرغم این باز هم به این وضعیت افتاده بود.
تجربه لذت بخش کار با مکینتاش و آیفون عذابی شده بود که درمانی نداشت و با وضعیت فعلی قیمت، حتی توان فکر کردن به خرید یه لپتاپ و گوشی تازه رو نداشتم. به سرم زد این بار کار تازه ایکنم. همه اطلاعات هم با تایم ماشین و هم CCC بکاپ گرفتم و دوباره رفتم سراغ Clean Install. اینبار بعد از اتمام نصب، عطای انتقال اطلاعات با تایمماشین رو به لقاش بخشیدم. یکی یکی همه نرمافزارها رو دوباره نصب کردم، همه تنظیمات رو به حالت همیشه برگردوندم و نهایتا اطلاعات رو بخش بخش، منتقل. همین کار رو با آیفون کردم و بعد از ریستفاکتوری تمام این پروسه تکرار شد. کاری که چند روز پیوسته از من زمان و انرژی و هزینه گرفت.
این بار همه چیز درست شده بود. هر دو جان تازهای گرفته بودند و یادم افتاد چقدر دلم برای روانی محیط مکینتاش تنگ شده. روان و راحت و کاربردوست. درست مثل روز اولی که از جعبه در اومدن. چند دقیقهای گذشت تا یادم بیاد آخرین بار این پروسه رو با ویندوز تجربه کرده بودم و این خاطره اینقدر دور بود که تمام چند ماه گذشته حتی به ذهنم خطور نکرده بود شاید و فقط شاید، اپل هم به همین طاعون دچار شده. وضعیتی که سالها بود با مک تجربه نکرده بودم و حالا، نمیدونم باید خوشحال باشم بابتش یا نه.
همه این مدت دلخوشی من این بود که مک این مدل بازیها رو نداره. که مک، به اندازه کافی قابل تکیه است و مطمئنه و حالا فکر میکنم چقدر فاصله گرفتیم از دوران اسنولپرد و iOS7. تصور اینکه چند ماه دیرتر، فرضا بعد از عرصه موهاوی، باز باید همین چرخه رو تکرار کنم، ناخوشاینده و اعتمادم به پایایی اپل خدشه دار شده. فاکتوری که موقع خرید گجتها همیشه برام مهم بود و حالا، به جز هزینهای که برای نرمافزارها کردم و روحنوازی طراحی، دلیل بیشتری ندارم برای همراهی. امیدوارم یا من اشتباه کرده باشم یا این روزها بگذرن و روح تازهای بگیره سیب دوستداشتنی.