اولین مکی که من خریدم با سیستم هفت آمد. اما در آن زمان که من شروع کردم به استفاده از مک، هنوز مکهایی با سیستم ۶ هم بود.
راستش مثل خیلی از چیزهای نوستالژیک، معمولا خوبیهای این قبیل چیزها خوب یادمان میآید اما اشکالاتشان به مرور زمان کمرنگ میشود. درست مثل آبگوشت مادربزرگمان که الان هی یادش به خیر برایش میگوییم، اما دیگر از نفخش چیزی یادمان نمانده!
من راستش هیچ افسوس سیستمهای قبل از 10.4 را نمیخورم. کاملا موافقم که تا قبل از تایگر، سیستم ده کلا آمادهٔ کار حرفهای نبود. اما سیستم کلاسیک مک هم دیگر فاتحهاش خوانده بود، چون ویندوز تمام نکات قوتش را کپی کرده بود و از خیلی از جهات داشت بر آن برتری میگرفت.
من هنوز یادم است که در کلاسیک، روزی چند بار سیستم crash میکرد و مجبور بودیم ریستارتش کنیم یا چطور یک ارور ساده کل سیستم را مختل میکرد. دایم بایست defrag میکردیمش و روزی یکبار نورتون را راه میانداختیم و هر بار کلی ایراد در شاخهٔ B کذایی پیدا میکرد و غیره و غیره. من هنوز با برفیش کار نکردهام اما تا اینجای کار Leopard برای من بهترین بوده.
منهم یکی از این G4های Yikes کذایی داشتم (و هنوز در انباری خانه دارمش). واقعا بدترین مکی بود که اپل به ما انداخت. نه میشد درست آپگریدش کرد نه میشد دورش انداخت. ماوسش هم را هنوز دست نخورده نگه داشتمش. مطمئنم که یک روز بعنوان یکی از احمقانهترین طراحیها در موزهها نمایشش خواهند داد. شاید آن روز بتوانم پول آن G4 را از فروش این ماوس در بیاورم. هم جلو و عقبش معلوم نبود، هم دستت را پر نمیکرد. یک نمونهٔ کامل عملکرد فدای فرم.